۱۳۹۲ اسفند ۲۶, دوشنبه

- زخمه یا شلاق

آخرین روزهای اسفند از سریع ترین روزهای سال است و برای من معمولا پر استرس ترین ها.
برای پی گیری مطالبات پروژه ای قدیمی چند هفته ای بود که به دفتر کارفرما مرتب سر میزدم. چهار راه فرمانیه . هرچند مثل مرکز شهر شلوغ نیست ولی در ساعات کاری روز پیدا کردن جای پارک  کار خیلی راحتی هم نیست ولی قلق دارد. یکی دو کوچه بالا تر یا پایین تر معمولا جا هست.
آنروز نم بارانی زده بود و هوا در خنکای بهاری مطبوع و دلنشین شده بود. نیمه های یکی از نارنجستان ها ماشین را گذاشتم و سر خوش از هوای بهاری و در فکر کار و طلب و برنامه های آینده به سمت پاسداران قدم میزدم که بویی احساس کردم. عطر زنانه و مردانه مخلوط بود و خیلی شدید!
نگاهی به اطراف انداختم. کمی جلوتر ، دم در  ساختمانی اتومبیلی تازه از پارکینگ در آورده شده بود و چهار نفر - دو مرد و دو زن - در حال صحبت بودند. کس دیگری در آن نزدیکی نبود. با خودم گفتم : حتما همین ها دوش اودکلن گرفته اند.سرم را پایین انداختم و به راهم ادامه دادم. از کنارشان که گذشتم ناخودآگاه سرم به سمت شان چرخید. مردی که  روی صندلی راننده نشست و در را بست "علی بوستان" بود و مرد دیگر که سمت شاگرد سوار شد "حسین علیزاده " !
نگاهم خیره ماند. لبخندی زد و رفت.  از صدای بوق ماشینی که راهش را سد کرده بودم به خودم آمدم. در عرض چند لحظه ملودی های نی نوا و دلشدگان و گبه وفریاد و... توی ذهنم مرور شد. نه اینکه اولین بارم باشد از این دست رودر رویی ها. نه ! ولی آنچه برایم جالب بود اینکه فارغ از اینکه شخصیت حسین علیزاده چگونه است توانسته با کارهایش تصویری جالب و ماندگار از خودش در ذهن اکثریت مخاطبانش حک کند.تصویری که همراه با ضربه های شلاق گونه بر سیم های تار است و نت ها و سکوت ها چه بی باکانه از پی هم می آیند وتو را می برند به خلوت ترین جای دلت !

۱۳۹۲ اسفند ۲۱, چهارشنبه

- این ره به ترکستان است


از بین برنامه های این همه شبکه تلوزیونی و ماهواره ای به صورت جسته - گریخته و یکی در میان ، چندتایی سریال امریکایی فارسی1و اخبار و سریال و مستندهای من و تو 1 را دنبال میکنیم ولی شبکه های دیگری همچون gem و پرشین تون هم در خانه ما مشتریانی دارند.موزیکهای nex1 وpmcو ... هم گاهی زر زر می کنند!
اینها را گفتم که بدانید فقط راجع به یک شبکه صحبت نمیکنم.از حدود یک ماه قبل به این طرف پکیج های تبلیغاتی قبل و بعد و میان برنامه های این شبکه ها را تبلیغات تورهای مسافرتی مخصوص نوروز پرکرده اند. تا همین چند سال قبل دبی خوانندگان لس آنجلسی را دعوت میکرد و توسط آنها انبوه ایرانی های به گروگان گرفته شده را برای چند روز خوشی (!) به سمت خود می کشید و جیبهایشان را خالی می کرد. یکی دو سالی هم تاجیکها یاد گرفته بودند و تور کنسرت می گذاشتند ولی امسال گویا ترکها نقشه های عجیب و غریبی برای مردمان اقتصاد مقاومتی زده ایران کشیده اند.هم تور می گذارند هم نوشیدنی و کنسرت مجانی میدهند و هم ویلا و اقامت می فروشند! خلاصه که آتیش زده اند به مالشان!!!
با یک حساب سر انگشتی و دوسه تا تلفن به آژانس های مختلف متوسط قیمت 3میلیون تومان(حدود 1000 دلار) برای این تور ها مشخص می شود. آمار تعداد توریستهای ایرانی که در این برنامه ها شرکت می کنند تا کمتر از یکماه دیگر بصورت دقیق مشخص می شود ولی اگر فرض کنیم با پرواز های ترکیش و اطلس جت و ماهان و ایران ایر و ... روزانه حدود 5000 نفر از ایران به قصد شرکت در این برنامه ها از کشور خارج می شوند تا پایان تعطیلات چیزی در حدود 50-70 میلیون دلار صرف تور و معادل همین رقم هم هزینه سوغات و رستوران و بار خواهد شد.یعنی حدود 100-150 میلیون دلار! حالا به این اعداد و ارقام خروج ارز توسط مسافران زمینی و توریستهایی که یه قصد دوبی, تاجیکستان , سنگاپور , مالزی , تایلند و ... از کشور خارج می شوند را اضافه کنید.
آیا وقت آن نرسیده توی دسته کلید روحانی کلیدی هم برای این خواست مردم پیدا شود و هم روحیه مردم شادتر شود و هم جلو زیان های اقتصادی بیش از این گرفته شود؟      

۱۳۹۲ اسفند ۱۱, یکشنبه

- گاهی

گاهی
سیاهی شب
راه فراریست برای گم شدن در خود
گاهی
خواب
راه خلاص است برای هوشیاری
برای فهمیدن
گاهی
آغوشت
راه نجات است از سرمای تنهایی
از خود
از...
92-12-4