با آمدنت دستمان یخ کرد شیشه ی خانه مان بخار گرفت باغچه ی حیاطمان سفیدپوش شد اماچه به همراه داشتی که دلمان اینگونه گرم شد دلتنگی هامان آب شد آلودگی هامان شسته شد ریه هامان بیدار شد کاش دیگر قهر نکنی من به تو محتاجم بسان ماهی به آب ------- پس ای آسمان تهران سیرابم کن
۶ نظر:
به حباب نگران لب یک رود ، قسم. و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت. غصه هم ، خواهد رفت. آن چنانی که فقط ، خاطره ای خواهد ماند....
سهراب
مشکل دلتنگی از همون " خاطره ای که خواهد ماند " شروع میشه !
با آمدنت دستمان یخ کرد
شیشه ی خانه مان بخار گرفت
باغچه ی حیاطمان سفیدپوش شد
اماچه به همراه داشتی که دلمان اینگونه گرم شد
دلتنگی هامان آب شد
آلودگی هامان شسته شد
ریه هامان بیدار شد
کاش دیگر قهر نکنی من به تو محتاجم بسان ماهی به آب -------
پس ای آسمان تهران سیرابم کن
آقابااجازه ما نوشته این دوست را کپی می کنیم البته نام ایشان را که نمیدانیم با همین نام یک دوست یکجایی مینویسیم در معرض دید عموم باشه
زیبا بود
چرا نمی نویسی ؟؟؟؟
ارسال یک نظر