۱۳۹۳ آبان ۶, سه‌شنبه

- تنوع

کاریست که شده است و بقول قدیمیها آب رفته را نمی توان به جوی بازگردادند. ( البته هرگونه شباهت کلامی اتفاقیست !) منظورم بچه است. حالا دیگر شش ماهه شده و تا چشم بر هم بزنیم به دنیا خواهد آمد. فرزانه می گفت : فقط تو بگو چه فکری کردی توی این دوره و زمونه به فکر ازدیاد نسل و تولید مثل افتادی؟ ! جواب دادم : اگه فکر می کردم که عمرن!!!!
این را گفتم که جواب سوال احتمالی شما را داده باشم. ولی از همه اینها گذشته کاریست که شده است و خوشبختانه راه برگشت ندارد. باید تا ته خطش رفت. مهم این است که کلا شرایط را تغییر می دهد و جوری می شود که تا بحال نبوده. یک آدم جدید و کلی اتفاقات جدیدتر.
قدیمی ها راحت بودند. بدون دغدغه مالی هر از گاهی که زندگی شان یکنواخت می شد ، بر عکس جوانهای امروزی که برای تنوع یا باهم دعوا و طلاق کشی می کنند یا دنبال دوست پسر و دوست دختر جدید می روند! یک فسنجان مشتی می زدند توی رگ و یه پسر کاکل زری یا دختر گیس طلا می گذاشتند توی دامن عیال و هر از گاهی هم آآآآ قربونش برمی می گفتند و لشکر اسلام را زیاد می کردند.
اما حکایت ما حکایت تنوع و سرخوشی بیش از اندازه نیست . در باره فلسفه این عمل هم اینجا قرار نیست به شما توضیح بدهم ولی خواستم بدانید که اگر امسال کم کار شده ام و دیر به دیر اینجا سر می زنم یکی از دلایلش همین عیالوار شدن است. از من می شنوید شما هم اگر دستی بر آتش دارید این گزینه را امتحان کنید! خوبی اش این است که راه برگشت و دکمه غلط کردم ندارد. ولی مسیر زندگی را بکل تغییر می دهد.