۱۳۹۱ اسفند ۹, چهارشنبه

- حس زیبای ریدن

چندین سال قبل ، زمانی که تازه نیکوجه دستشویی رفتن را تمرین می کرد حکایتی داشتیم. داستانی تکراری از آموزش شاشیدن و ریدن به بچه ی آدمیزاد تا یاد بگیرد و زندگی آدم را به گه نکشد.
اولین مرحله و پیش نیاز این واحد آموزشی ، پرسیدن است و بیدار کردن وجدان خوابیده ی کودک ! و این کار با سوالهای هر دم و دقیقه انجام می شود.
-: پسرم جیش داری؟
-: عزیزم بریم دستشویی؟
و از این دست سوالاتی که با هر حرکت بچه و رنگ برنگ شدنش یا حرکات غیر ارادی بچه شدت می گیرد و کم کم کودک می آموزد که خود جوش حواسش به فلان جایش باشد. اصلن دردسر آدم بودن و آدم شدن از همین نقطه آغاز می شود. دیگر مثل قبل ، مثل هر حیوان دیگری نمی توانی راحت باشی. باید حواست به خروجی های تحتانی باشد. باید حواست به ورودی ها باشد تا مبادا خروجی ها سر ریز کنند! البته این شامل سایر خروجی های غیر تحتانی هم می شود! سرریزکردن هر خروجی می تواند کار دست آدم بدهد و آبرو و حیثیت انسان را ضایع کند.
خلاصه سوالات پشت سر هم پرسیده می شود تا اینکه سوالی با جواب مثبت مواجه شود.بلافاصله مثل قرقی بچه را میزنی زیر بغل و عزم مستراح می کنی و چشم در چشم آن زبان بسته می نشینی و انرژی مثبت می دهی تا کارش را به نحو احسن بکند. یعنی به بهترین نحو بریند یا بشاشد! این حرکت چشم تو چشم کمی از دوئل کردن کانگستر ها ندارد. باید از  چشم های کودک بخوانی که قرار است چه ببینی و کودک از چشم های شما بخواند که : آفرین ، صد آفرین ، بچه ی خوب و نازنین ...!
و این کار آنقدر ادامه پیدا می کند تا اینکه یاد بگیرد خودش را کنترل کند و زندگی را بگند نکشد. از کارهای بعدی که شامل تمیز کردن و کون شویی ست! فاکتور می گیریم و به داستان خودمان بر می گردیم.
حالا اگر کودک کنجکاوی داشته باشید تا شش ماه سرگرمی تان جور است.نیکوجه که همین جوری بود. به محض اینکه دست بکار می شد از هجوم حقیقت (!) چشم هایش گرد می شد و خون به چهره اش می دوید و وقتی سر سبک می کرد! نگاهی به حاصل دسترنجش (!) می انداخت و متعجب از آنچه خلق کرده یا بعبارتی تولید کرده ! آنرا با نگاه های کنجکاو تا ته سوراخ دستشویی بدرقه  می کرد. اوایل برای خود من جالب بود که به چه چیز هایی توجه می کند ولی کم کم حساس شدم و سعی می کردم جلو کنجکاوی بچه را بگیرم ولی از شما چه پنهان فهمیدم که اشتباه می کنم. حتمن می پرسید چه اشتباهی؟
خب در اینکه حس کنجکاوی و هیجان از حس های قوی آدمیزاد است و سرمنشا بسیاری از تحولات بوده که شکی نیست لذا گذاشتم بچه حتی در مورد ریدنش تا می تواند کنجکاوی بکند و هیجانش را تخلیه کند تا مبادا این حس سرکوب شده و سرخورده را در خودش نگه دارد و فردا روزی بخواهد توی زندگی خودش یا دیگری بریند و آثارش را ببیند یا شاید زد و برای خودش کسی شد - مثلن وکیلی یا وزیری یا  رییس جمهوری-  و آنوقت از شاشیدن توی اقتصاد و توی سیاست  و توی مملکت ، ذوق مرگ شود. از من می شنوید شما هم بگذارید زیر دستانتان تا همان پایین ها هستند گند های زندگی شان را بزنند وگرنه فردا باید چندین نسل تاوان بی فکری شما را پس بدهند!

۱ نظر:

زردالو گفت...

عالی