۱۳۹۰ اسفند ۱۷, چهارشنبه

- شب عید

شب عید است و سگ را از صاحبش نمی توان تشخیص داد! همه پاچه می گیرند و برای آدم کروکی می کشند. مدیران شرکت که فهمیده اند کارفرما پیش پرداخت را بحساب مشترکمان واریز کرده و یک پای امضای برداشت از آن حساب هم منم و از طرفی رگ خواب کارفرما راهم به دست آورده ام با من مهربان شده اند و از ساعت شش و نیم صبح تا 10-11 شب مدام با من سراغ و احوال پرسی می کنند.پیمانکاران هم همینجور الکی راه گم می کنند و توی دستشویی و دفتر و سایت و خیابان با من شاخ به شاخ می شوند و عرض ارادت می کنند.
 خلاصه که چنِدرغاز پولی که کارفرما به حسابمان ریخته کلی باعث محبوبیت شخص من شده است! - نه اینکه قبلن محبوب نبودم- ولی خب الفاظ کمی تغییر کرده است. قبلن هر وقت مدیران تماس می گرفتند مدام خصوصیت های یک مدیر پروژه حسابی را به من گوشزد می کردند و پیمانکاران هم هروقت دستشان به من میرسید با کلمات عجیب و غریبی اظهار لطف می کردند( همچون: اگه پولمونو ندی جِرِت میدیم و ... از این حرفا !) ولی حالا همه نگران سلامتی من شده اند.
بد نیست بدَِهم پیرینت حساب بانکی را کپی  بگیرند و پشت پنجره اتاقم بچسبانند تا امنیت و احتراممان بیشتر حفظ شود!
القصه؛ حقوق معوقه و عیدی پرسنل را دادیم و بندگان خدا را با دست پر به خانه فرستادیم ولی هنوز برای خودم دریغ از یک پاپاسی. تهران می گوید تو که پولداری و باید دستی هم به سرِ ما بکشی و کارفرمای شیرازی هم می گوید : شما پرسنل دفتر تهرانی و من را به آنها پاس میدهد. خلاصه که پولدار مفلس شده ام و قاعدتن المفلس فی امان الله... 

پ.ن 1 : شب عید است و یار از من چغندر پخته می خواهد        خیالش می رسد من گنج قارون زیر سر دارم 
پ.ن 2 : دسترسی به وبلاگ بسیار سخت شده است. این یعنی اینکه یا آقایان لنگرشان به کابل اینترنتمان گیر کرده یا اینکه فیلتر شکن من ضعیف شده  و درست سرویس نمیدهد.

۱ نظر:

زردالو گفت...

برای آدم کروکی می کشند.
تیکه قشنگی بود قاصدک جان.
به هرحال امیدوارم حقوق معوقه ات را واریز کنند به حساب شریفت.
اجرکم عند الله