۱۳۸۹ آبان ۲۵, سه‌شنبه

گوسفند نامه

گوسفند بودن مراتبي دارد.
1-آنهايي كه فقط سرشان توي آخور خودشان است و هر از گاهي براي پشكل انداختن و ... سري از آخور بيرون مي آورند بدون اينكه حتي يك وجب جلوتر از آخورشان را ببينند. اينها همان گوسفند هايي هستند كه حتي وقتي براي سر بريدن در مراسمي كشان كشان به گوشه اي ميبرند و يك دوجين بچه و خاله شلخته و خاله مردهاي خر نديده اطرافش جمع مي شوند كه جان كندنش را ببيند هنوز سرش توي جوب خيابان دنبال پوست خربزه و روزنامه خيس خورده ميگردند.
2- آنهايي كه درست است گوسفند هستند ولي گاه گداري با شاخهاي خيار چمبري شان به ساير جانوران اطرافشان آزار مي رسانند و گله را مي رمانند. اينها كمي سرشان توي حساب است و به محض اينكه از دمبه مي چپانيشان توي خرجين موتور يا با طناب زرد مي بندي پشت نيسان و كنار خيابان پياده شان مي كني بوي مرگ را حس مي كنند و شروع ميكنند به جفتك انداختن و شاخ كوبيدن.
3- آنهايي كه هر جا كه در باز بود يا حتي بسته بود مثل گاو سرشان را مي اندازند پايين و مي روند داخل. اين گروه گوسفند هاي فضولي هستند كه به بهانه بوي علف هاي توي باغچه همسايه ‘ گاه لباس زير هاي روي بند در و همسايه را هم مي خورند و به محض سر رسيدن صاحب خانه چند تايي پشكل ميريزند و از پله پشت بام فرار مي كنند.
4- آنهايي كه اصلن حيوان مفيدي نيستند. اين گروه از همان گوسفند هايي هستند كه يا روزنامه مي خورند يا كيسه نايلوني يا بادبادك تركيده.نه تنشان گوشت دارد كه بكشي و گوشتشان را چنجه كني بزني به بدن نه شير درست و درماني ميدهند كه با قهوه ژاكوب و دو قاشق شكر سر بكشي و نيم ساعتي سر كيف باشي.اين گوسفند ها فقط به درد كارخانه كالباس سازي مي خورند و بس.
5- آنهايي كه ماه ها و سالها توي پشكل داني بو گندوشان مي مانند و حتي براي سلامتي و راحتي خودشان هم شده نمي آيند بيرون كمي آفتاب بخورند ولي به محض اينكه يك الاغي جلو راه  بيوفتد ويك الاغ ديگري شروع كند به توزيع سانديس كاه حتي اگر از آسمان سنگ هم ببارد راه مي افتند توي كوه و بيابان و سر هرچي ميدان و صندوق و آخور و جاليز و دانشگاه و هر خراب شده ديگري حماسه خلق مي كنند.
6- آنهايي كه وقتي توي چشم هايشان نگاه ميكني يك حلقه اشك و غم ناشي از گوسفند بودن را ميتواني ببيني. اينها با وجودي كه ميدانند تقديرشان توي كله پزي و سيخ و ديزي و ماهيتابه است ولي چون مي بينند كاري نمي توانند بكنند مثل گوسفند سر به آخور ميبرند و هر از گاهي بع بع ... بع بع.... بع بع!
پ.ن: به قول دوستي‘ مادامي كه گوسفندي تو را سر مي برند. پس گوسفند نباش!

۲ نظر:

ناشناس گفت...

سلام دوست عزیز نوشته ات جالب بود برای بهتر زندگی کردن باید گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیری با اعتماد زمان حال را بگذرانی و بدون ترس برای اینده ات اماده شوی ایمان را نگه دار وترس را به گوشه ای اندازی شک هایت را باور نکنی و هیچگاه باور هایت را شک نکنی زندگی شگفت انگیز است اگر بدانی چه طور زندگی کنی حالا چه گوسفند باشی یا انسان

قاصدک گفت...

دوست من: با این اوصافی که شما مندرج فرمودین جانوری که شعور این مراتب را داشته باشد که دیگر گوسفند نمی شود عزیزم!!!