۱۳۹۰ دی ۱۱, یکشنبه

- هذیان

امروز از صبح باران نم نم می بارید.روز اول ژانویه 2012 است و بلاتکلیف تر از همیشه. از یک طرف تنگه هرمز را می بندیم ولی نمی توانیم جلو سقوط ریال را ببندیم. دم دمای ظهر بود که توکیو لرزید.ما هم که همیشه می لرزیم: یا از سرما یا از تصور آینده ای که قرار است مثل کره شمالی باشد یا عراق و لیبی و ...
سکه اوج می گیرد و کسی به فکر نیست و ما در نهایت بلاهت صف می کشیم و می خریم و می فروشیم و سود می کنیم و جیب هایمان خالی تر می شود و نمی فهمیم.(نزاد پرست نیستم ولی )حتی به اندازه عرب ها هم نمی فهمیم.
علم اقتصاد که به قولی مال خر است و تازه ما از آن حتی به اندازه خر هم نمی دانیم ولی وقتی فیش حقوقی امسال (آری همین امسال)را پیش رویمان می گذاریم و به قیمت سکه یا دلار در فروردین ودر دیماه تقسیم می کنیم نمی فهمیم که چرا اینقدر اینجوری شده است!
یعنی تا آخر سال چه خاکی توی سر کی می شود؟یعنی اینکه می گفتند سال 2012 سال پایان است همین است؟

هیچ نظری موجود نیست: