۱۳۹۱ اردیبهشت ۲, شنبه

- بیشرمانه

هوای بهاری اگر برای هر کاری مناسب باشد ولی به درد دو نفر نمی خورد. اول نفر ؛ آدمی که کف کرده باشد ، چرا که با دیدن رویش گیاهان و باز شدن گلها فیلش ویزای هندوستان می گیرد و گرده افشانی درخت ها و گل ها هم که هر تنابنده ای را آبستن می کند و مست و در این هاگیرواگیر آن بدبختی که کف کرده باشد احتمالن دعای لیل و نهارش رهایی از کف و یا گرفتار شدن به تیر غیب است.
و اما دیگر کسی که هوای بهاری برایش مناسب نیست آن بد بختی ست که می خواهد پرواز کند. ابرهای این فصل مثل جن بوداده ناگهان پیدا می شوند و همانطور که زمین را به هم می ریزند و در 5 دقیقه تلافی خشک سالی دو ساله را در می آورند، به آسمان هم  می رینند و باعث می شوند که این هواپیمای زبان بسته کله ملق بزند و منم که حسسسساااااس س س س !
خلاصه که این ماموریت های من هم گویا هیچ پایانی ندارد.  برخوردهای پایان سال کارفرما و گیرهای ورژن 91 مدیران خودی کمی دلخورم کرده و اگر یک پیشنهاد  نیمچه  اوکازیون هم بشود عطایشان را به لقایشان می بخشم  و می روم ولی حالا که حتی یک پیشنهاد بیشرمانه ( بقول عین اله {باقرزادَه}) هم ندارم و باید سرجایم بنشینم...

هیچ نظری موجود نیست: