۱۳۸۹ آبان ۲۹, شنبه

دعواي وبلاگي

بالاخره گير دادن به نوشته هاي .... خارخاسك باعث شد كه ديروز بزنيم به تيپ و توپ هم و جد و آباد همديگه رو  رنگين كمان كنيم. آخه نيست لاكردار قلمش نازه‘ آدم حيفش مياد با  به به  و چهچه  چارنفرگول بخوره و شروع كنه به زرد نويسي.تخيل قوي و مهارت اون در پيچوندن مطالب براي فهموندن منظورش نشون ميده كه نويسنده ست. حالا يك نويسنده هي بياد و زرت و زرت از كمربند به پايين بنويسه آدم لجش ميگيره. اين چيزا هم حدي داره. خب يكي پيدا ميشه مثل صادق توي نوشته هاش چارتا فحش مينويسه يا چارتا مطلب تو شورتي ضميمه ميكنه تازه ميشه نمك نوشته. آدم كلي حالش جا مياد . ولي اگه يكي بخواد تمام مطلبش رو فحش بنويسه يا چرت و پرت كه نميشه گفت هنرمنده. (البته "علويه خانم" "صادق" يك پا هندبوك (Hand Book) فحشه و الحق كه شاهكاره !)
خلاصه كه براي يك هفته تحريمش كردم. هر چند دلم نمياد نخونمش ولي مرده و حرفش. تا جمعه سرمو با يه چيز ديگه گرم ميكنم.(مثلا با سشوار!)

۲ نظر:

ناشناس گفت...

میدونم کی رو میگی؟ ولی چی شده؟دعوات شده خبری ازت نیست؟یه خبر بده

قاصدک گفت...

فعلن زديم زديم به تيپ و تار هم اعصا معصاب ندارم