۱۳۹۰ دی ۱۹, دوشنبه

- فراموش نکنیم

قول داده بودم که خاطره ای از مجید رو تعریف کنم ولی فعلن به دلایلی منصرف شدم.تا حالا شده نصف شب بیدار بشی و حس کنی یک چیزی توی رختخوابته  و حس بدی داری و وقتی چراغ رو روشن میکنی ببینی یک سوسک دوید زیر تخت؟ تا حالا شده بری سر کمدت حس کنی یکی اونجا بوده و سرک کشیده؟ یکی که با وجود زرنگی زیاد و اینکه سعی کرده جای همه چی رو به ذهنش بسپاره ولی باز هم ردی از خودش بجا گذاشته و تو به راحتی فهمیدی که یک انسان نمای فضول-عوض اینکه فکر یک سوراخ موش برای آینده خودش و زن و بچه ش باشه- نشسته توی وبلاگ و میل باکس ملت سرک میکشه و تازه فکر میکنه کار درستی هم میکنه.
این خاطره مجید هم به همین دلایل فعلن صلاح نیست گفته بشه. این رو از باب عذرخواهی بدقولی که کردم می نویسم ولی اون چیزی که بیش از همه غصه ناکه خبر شبکه ملی و اینترنت اسلامی آقایونه که ظاهرن داره جدی میشه.همین امروز صبح بود که میخواستم یک اس ام اس دوستانه برای امیر توی کانادا بفرستم و در کمال بی شرمی بلافاصله برگشت خورد.تنها راه ارتباطی که برای ما دوستای قدیمی دور از هم باقی مونده همین اینترنته که میخوان اون رو هم ببندن.
تصور کن مثلن یکی از برو بچ مثلن شراگیم یا خارخاسک یا مسعود مشهدی یا ... و حتی خود من برای آپ دیت کردن وبلاگمون و خوندن وبلاگ بقیه دوستان باید یک سفر  بریم دوبی یا ترکیه  یا یک قبرستون دیگه بعد تازه کلی قمپز در کنیم که بعله در یکسال گذشته من سه بار وبلاگم رو بروز کردم و پست جدید گذاشتم.یا مثلن وقتی میخوایم جلب توجه کنیم میگیم بچه ها من ماهی یکبار جی میلم رو چک میکنم! ....اصلن هم خنده دار نبود. بغض ناشی از خشم گلوم رو فشار میده.
مادامیکه در خانه سینما بسته میشه و بزرگان سینما که هیچکس حتی جرات نداره اسمشون رو با بی احترامی بیاره ساکت میشینن تا امثال شمقدری و ...گرد و خاک کنن.خب باید منتظر باشیم که امروز ماهواره و فردا اینترنت و پسفردا نفس کشیدن و بعد از اون کلیه امور شخصی مون رو کنترل کنن. در حالیکه نتنها جامعه سینمای ایران بلکه به جرات میشه گفت تمامی هنرمندان و اندیشمندان و قشر روشنفکر و حتی عامی جامعه حاضرن پشت سر کسانی همچون بیضایی و مهرجویی و انتظامی و نصیریان و ... از فرهنگ مملکت دفاع کنن.لازم هم نیست کار خاصی بکنن. همین پیشنهاد فرمان آرا بهترین کاره.
دیدیم که استاد شجریان سه ساله داره حرفش رو میزنه و کسی نتونسته بهش بی احترامی کنه. دیدیم که فرمان آرا سیمرغهای جشنواره فرمایشی رو پس داد و خبرش مثل توپ ترکید. ولی یک دست صدا نداره.وقتی مجیدی خودش شب شمارش آرا بود و دید سر خیابون زرتشت با مردم عادی چجوری برخورد شد و صداش در نیومد، وقتی امثال علی معلم و کی و کی با این توجیه که ماهم باید نون بخوریم ساکت نشستند و ستون های مجله شون رو که از طرف بزرگان تحریم شده بود به کوتوله ها دادند و هر روز بی مایه تر از روز قبل مجله دادند و فیلم ساختند و بی شرمانه سریال کار کردند؛ نباید انتظاری جز بسته شدن در خانه سینما را داشته باشند.
دل من پرتر از این حرفاست ولی حوصله درد دل نیست.فقط یادمون باشه که حدود سه ساله که ، کسانی بخاطر آزادی همه ، خودشون و خانوده شون در سختی هستند و کسانی هم جونشون رو وسط گذاشتند. این رو فراموش نکنیم.

پ.ن : منظور از سطور فوق ترغیب به معاندت با حکومت نیست بلکه من همیشه معتقد به اصلاحات در چارچوب نظام هستم . اینها که گفتم بخشی از درد دل های یک شهروند معمولی در چارچوب آزادی بیان ذکر شده در قانون اساسی ست.اگر اعتراضی داریم باید به هر طریقی بگیم تا سیستم اصلاح بشه وگرنه ناگفته ها در اثر گذشت زمان تبدیل به عقده هایی میشن که باعث بروز واکنشهای غیر عاقلانه خواهد شد.

۳ نظر:

زردالو گفت...

این رو فراموش نکنیم
پست بجایی بود قاصدک جان

مژگان گفت...

تنها شما نیستسن که از این موضوع رنج میبرین .ما هم اینطرف آب که اینترنت ارزان با ظرفیت نامحدود و سرعت بالا داریم از این خبرها پشتمون میلرزه.چه فایده که هی تند تند سربزنی و ببینی هیچ خبری از دوستان مجاری نیست.مدتهاست دارند ذره ذره فرو میروند توی رگ و ریشه آدمها .یک کسانی که توانستند دمشان را گذاشتند روی کوله شان و عطای آن مملکت را به لغایش بخشیدند.بماند که مشکلاتشان را هم کول گرفتند و بردند.ما بقی هم مانده اند و رنج می کشند .تا کی؟
اینترنت پر سرعت اینجا اگر مرا به خانه خواهرم وصل نکند که حالش را بپرسم به چه دردم میخورد...

زردالو گفت...

مژگان جان هم بد نمیگه ها