۱۳۹۰ اسفند ۴, پنجشنبه

- آخ جون دعوا...

امروز دعوا شد.نه از نوع اصفهانی که : تو اونوری جوق ، مَ  ایی وری جوق ، ییکی بوگو ، ییکی بشنوف! (با لهجه اصفهانی بخوانید) نه ؛ از نوعی که میز دفترمان را چپه کردند ، بعد زنگ زدند یک مشت اراذل و اوباش ، از همانها که شلوار خانواده (دامنش چین چین ) می پوشند و سبیل دسته کتری دارند و کله بَبه ای (مو فرفری) هستند و یک چاقوی دسته شاخی توی جیبشان دارند ، مثل قرقی آمدند و با چماق و سنگ زدند درو پیکر دفترمان را بقول خودشان از ریخت انداختند بعد رفتند داخل یکی از دفاتر و هرچه دم دستشان آمد -از کامپیوتر و پرینتر- زدند زیر بغلشان و رفتند. وقتی هم که تعقیبشان کردیم سنگ می پراندند ؛ کالیبر47! بورد سنگ پرانیشان هم کمی از موش موشک های شهاب3 نداشت!
خلاصه آدرنالینی زدیم توی رگ که نگو. بالاخره دعواست و بقول قدیمی ها توی دعوا که نقل و نبات خیرات نمی کنند. بساط ...یر خر و فحش ناموسی برقرار است و مدام در باب راهکارهای جر دادن وغیره بحث  می شود! ولی جالب ترین جای قضیه عکس العمل مقتدرانه پلیس بود.
چون قبلن صابون برادران 110 به تن مان خورده بود و دیده بودیم که چطور از ترس برادران محترم اراذل و اوباش پشت دیوار مخفی شدند و تا آنها رفع زحمت نکردند سروکله شان پیدا نشد ، اینبار مثلن دست پیش گرفتیم و همچین که فهمیدیم هوا پس است یک نفر را به همراه مدیر کارفرمایمان که کارت نیروی انتظامی داشت فرستادیم کلانتری محل. (تقریبن 45 دقیقه قبل از ماجرا)  در این فاصله برادران ارذل و باش خودشان را از  محل قشلاق ایلشان به سایت ما رساندند ولی نیروی مقتدر پلیس افتخار نداد. چه درد سرتان بدهم ، وقتی رسیدند که دیگر آدرنالین که تمام شده بود هیچ ؛ بلکه ما پوشک هایمان را که به آن ریده بودیم هم عوض کرده بودیم و داشتیم تجدید وضو می کردیم!
خلاصه که از این سرعت عمل برق آسا یاد کبری 11 افتادم و از سرهنگی که در حال تنظیم صورتجلسه بود پرسیدم : جناب سروان اگر گزارش میشد که دارند همین وسط بیابان شعار مرگ بر دیکتاتور می نویسند هم با همین سرعت و به همین تعداد نیرو می فرستادید؟!
نگاه عاقل اندر سفیهی کرد و با همان لهجه شیرازی زیر لب گفت : عامو صلوات برفست...! القصه ، تمامی آنها را شناسایی کردیم و آدرس تک تک ایل و عشیره شان را دادیم.(گویا ترک قشقایی بودند)حالا هم دربدر دنبال کانالی هستم که یک گردن کلفت یا صاحب منسبی را پیدا کنم و یک دیزی دونفره ای با هم بزنیم و امنیت آینده مان را تامین کنیم. شوخی که نیست، قرار است دو سه سال آزگار با این جماعت متمدن در مملکت امام زمان و حکومت قانون مند سروکله بزنیم!

۲ نظر:

ناشناس گفت...

قاصدک جان یه دوره از این ورزشهای دفاعی برو چون جدا به امید اقایون بودن ..... چی بگم خدا پشت و پناهت

زردالو گفت...

منم با ناشناس موافقم