۱۳۸۹ آذر ۷, یکشنبه

نفسم ميگيرد

ظاهرن بد جوري توي هوا ريدن. از پنجره كه بيرون رو نيگاه ميكنم هيچي پيدا نيست.شديم مثل سرنشينان كشتي بادباني كه توي اقيانوس گم شده و همه نگاهشون به آسمونه كه باد موافق بياد و نجات پيدا كنيم. از شانس بدمون هر چي باد هم مياد  سر بالاست. دود و كثافت ها رو مياره تنگ كوه گير ميندازه.

۲ نظر:

یوسف گفت...

از کامنتی که برای خارخاسک گذاشته بودی نظرم جلب شدو لحن انتقادیت به نظرم جالب اومد
گفته بودی از تعریف خوشت میاد ولی خواسته بودی که بیشتر انتقاد کنیم ولی وقتی یکی دو پستت رو خوندم بیشتر تعریفم اومد تا انتقاد
با اجازه لینکت کردم تا هر بار مطلب جدیدی نوشتی من هم از خواننده هات باشم

قاصدک گفت...

ممنون يوسف جان منم لينكت كردم. بازم به من سر بزن ولي تعريف نكن.نقطه ضعفها رو خودم متوجه نميشم و كسي هم بهم نميگه. ممنون ميشم انتقاد كني.