۱۳۸۹ دی ۱۱, شنبه

زن ها و زن ها

توی این وانفسای آزاد کردن قیمت ها و نازل شدن انواع و اقسام بلایای طبیعی و مصنوعی و آویزان کردن و بریدن و کشیدن و کهریزک بردن و انگ چسباندن وتکفیر کردن و تقدیس داشتن و خواب دیدن و در بیداری ندیدن و هزار کوفت و زهرمار دیگه تنها چیزی که میتونه طاقت یک مرد رو طااااق کنه فقط یک چیزه: زززززززززززن!
نور به قبرت بباره عقیل( هرچند هنوز شکر خدا زنده ای)دهنت رو باید پر سکه کرد(البته از نوع طرح جدید) زهازه! مرحبا! احسنت! رحمت بر آن شیری که تورا خورد( یا بر عکس!)
این رفیق ما یک جریاناتی رو زمان مجردی تعریف میکرد ماهم جوون بودیم و جاهل. نمی فهمیدیم. حالیمون نبود. بنی بشره و شیر خام خورده. تقصیر از خودش نیست. خلاصه که محض انبساط خاطر می گفتیم و ریسه می رفتیم ولی امروز شده مثل شرح حال. شده عینهو داغ دلمون. مدام میگیم و اشک میریزیم و دست روی دست میکوبیم.
نه اینکه فکر کنید پشیمون شدیم و راه پس و پیش نداریما. نه. منتها یک چیزایی توی زندگی آدم پیش میاد که یک جمله یا کلمه_ بعد گذشت سالها- تازه برای آدمیزاد معنی پیدا میکنه. تازه میفهمی اونی که اشک به چشماش میومد و چارتا شیوید روی کله ش از غیظ سیخ می شد و دندونای زرد و سیاهش رو روی هم میسابید واین جملات رو می گفت دیوونه نبوده.هبوطی کرده تا به این مرحله از عرفان رسیده. باباش جلوی چشماش اومده ودرپس یک عمر مشقت این جملات رو در قالب حکایت برای دوست ما گفته و اون دوست هم در یک شب نشینی مجردی برای ما می گفت و ما در نهایت بی خبری فقط خندیدیم و امروز تازه می فهمیم که :
میگن یک شب یه جا هیئت بوده و از قضا هوا هم بارونی بوده و فضای سرپوشیده محدود. خانمها هم طبق معمول هیئت رو گذاشته بودند روی سرشون و خلاصه صدا به صدا نمیرسید.حاج آقای منبری چندبار تذکر میده و هر بار بعد از چند دقیقه دوباره اختلاط خانوما بالا میگیره و باز همون بساط. 
آخر سر حاج آقا عصبانی میشه و میگه:
- خانوما , ما با شما چیکار کنیم؟ بیرونتون کنیم خیس میشید. توتون کنیم سرصدا می کنید. خودتون بگید باهاتون چیکار کنیم؟!

۲ نظر:

قاصدک گفت...

از دوست عزیزی که غلط املایی من رو رگفته ونخواسته دیگران بفهمن که ملا لغتیه کمال تشکر را می نمایم!!!
مرسی که به من سر میزنید و برام وقت میذارید

بانوی ایرانی 121 گفت...

خیلی به تربیتی دست کمی از قزل نداری