۱۳۹۰ فروردین ۲۲, دوشنبه

- معتاد در حال ترک وبلاگ

با هر مصيبتي هست بعد از نميدانم چند روز به زور لاي وبلاگ را باز ميکنم و چند خطي محض پوز زني مي نگارم.خودمانيم. هنوز يکسال نشده معتاد شدم. مثل همان زمانها که اگر روزي يکي دوبرگ کاغذ سياه نميکردم روزم شب نميشد. درست مثل معتادها توي دل شب وقتي همه مي خوابيدند مي نشستم و مي نوشتم و فردا صبح مي انداختم توي سطل زباله. اگر آن نوشتن ها نبود که خوابم نمي برد ( هر چند بعد از نوشتن هم خوابم نميبرد) خلاصه سالها طول کشيد تا فهميدم اگر به جاي آن همه زجر کشيدن و سر به بالش کوبيدن و قلم بر کاغذ ساييدن مثل خيلي هاي ديگه يک توپ مي خريدم و در نهايت حماقت مي افتادم دنبالش تا عرق از چهارستونم در بيايد بعدش مي توانستم مثل مرغ بخوابم. تازه شايد تقي به توقي مي خورد و استعدادي از خودم استخراج مي کردم و يهو مي شدم فوتباليست و تا قيام قيامت نونم توي روغن بود.
بگذريم. يک مشت به ظاهر تحصيلکرده خودفروش( مثل همانها که فيلم هاي آنچناني بازي ميکنند)(منظورم فيلم اخراجي ها بود. اين را محض اطلاع کساني گفتم که ممکن است فکر کرده باشند منظور من بازيگران فيلم هاي پورنو بوده است. نه, آنها سگ شان به اين اخراجي هاي خودمان شرف دارد) مي آيند و مي نشينند و از علم مهندسي کامپيوتر و شبکه استفاده مي کنند تا مسير دسترسي ما به اين وبلاگ هاي بي زبان را ببندند و نگذارند دو کلمه درد دل کنيم و ناچار وقتي با هزار زور و ضرب وارد وبلاگ شديم مجبوريم سياسي بنويسيم تا چشمشان کور شود ديگر توي بساط ما نرينند.
خلاصه از ما به توي به ظاهر گمنام نصيحت ک...ب...ک....خ....م....ک....!

هیچ نظری موجود نیست: