۱۳۸۹ دی ۱, چهارشنبه

ماجراهاي قِزل قسمت دوم

سركلاس مديريت بحث هاي زيادي مطرح ميشه. مخصوصن در فاصله آنتراكت هاي كلاس. امروز بحث كشيده شد به زلزله تهران و بايد ها و نبايد ها و استاد PMPهم كه مدرك MBA داره و در بخش هاي مختلف صنعت كار كرده و اطلاعات جامعي داره از اينكه چه كارهايي شده و چه كارهايي بايد بشه سخنراني ميكرد و ماهم داشتيم پرتقال و سيب مي لومبونديم و گاه گداري يك اظهار فضلي مي كرديم. قِزل هم يك گوشه سرش توي نامه هاي خودش بود و از فرصت بين درس براي انجام كارهاي پروژه ش استفاده ميكرد و ظاهرن نسبت به بحث بي تفاوت بود.
استاد گفت : با تمام نارسايي ها و ضعف هايي كه در بخش مديريت ساخت و بحران براي زلزله داريم ولي خوشبختانه دولت استان هاي معين رو مشخص كرده و اينجوري نيست كه وقتي زلزله شد هركي هركي بشه و يك طرف شهر ازدحام امدادگر باشه و يك طرف شهر ملت محتاج يك بطري آب.
مجيد پرسيد: يعني چي؟
استاد: يعني شهر رو تقسيم بندي كردند و هر قسمت رو دادن به يك استان. مثلن مناطق فلان و فلان و فلان مال استان اصفهانه. يا منطقه غرب مال استان قزوين. يا منطقه شمال مال فلان استان و...
ماهم از اينكه چنين نبوغي به ذهن دولتمردان ما رسيده هر كدوم چند جفت شاخ در آورده بوديم و مبهوت خالي بندي هاي استاد بوديم كه يهو قزل سرشو از توي نامه ها بلند كرد و گفت:
-: ببخشيد استاد ‘ گفتين قزوينيا از كدوم طرف ميان؟!

۴ نظر:

یوسف گفت...

حق داشته بنده خدا

ناشناس گفت...

اینم یک قسمت از عدالت دیگه هر استانی باید اونموقع به حق خودش از اموال مردگان برسه

asemane abi گفت...

rajebe ghazviniha ke nago rage gheyratam mizane bala
una az har tarafi biyan shadi miaran:D

قاصدک گفت...

کسی چیز بدی راجع به قزوینیا نگفت که شما رگ غیرتتون ورقلمبید.فقط این همکار ما میخواست بدونه از کدوم طرف میان که یهو پشتش بهشون نباشه توهین بشه. همین