۱۳۸۹ خرداد ۲۹, شنبه

بادبادك

امروز صبح رفتم دفتر حميدي.تموم اون كاغذهاي محاسبات رو مسخره كرد و فقط پرت نكرد توي صورتم.هوا هم كه گرمه. كارهاي توي شركت هم يه جورايي  قاطي پاتيه. نمي دونم چرا فكرم به خط نمي شه.مثل بادبادك هاي پارك پرديسان وسط زمين و آسمون وك و ولوه.شيطونه ميگه بليط آخر هفته رو باطل كنم و بجاي بوشهر برم شمال.آبتني.جنگل. جوجه كفاف(كباب)... .
صداي زنگ تلفن مثل يك باد شديد بادبادك افكارم را با كله مي كوبه به زمين !

۱ نظر:

یه ناشناس گفت...

اگه شمال نزدیک تهران نبود این تهرونی ها چیکار میکردن ؟؟؟؟